#مواعید_پوچ_دیکتاتوران


فرد #قدرت طلب #خودکامه، قبل از دست یابی به قدرت به هر کسی که از او طرفداری می کند وعده می دهد که در نظام عظیمی که او #تأسیس کرده و به او وفادار باشند. جان کلام آن که به آنان وعدهٔ قدرت می دهد و این وعده برای یک #فرد ناچیز و یک لاقبا وعدهٔ بسیار مهمی است، باتوجه به این که بحث بر سر این نیست که آن #طبقهٔ اجتماعی که این فرد عادی به آن تعلق دارد صاحب قدرت می شود، بلکه به او شخصاً نوید ارتقای مقام داده می شود که در پناه آن می تواند از شر《#حقارت》طبقهٔ خود نجات یابد. آری خودکامهٔ بزرگوار! میلیون ها آدم ناکام ماندهٔ حقارت کشیده را که آرزوهایی همانند آرزوهای پیشوای بزرگ در سر دارند (که حالا دیگر شور و اشتیاق در وجود آن ها نوعی اضطرار و اجبار تبدیل شده است) مخاطب قرار می دهد.

اما پس از دست یازیدن به قدرت، وعده های فرد قدرت طلب خودکامه تنها در چند مورد چند هزار نفر از آن خیل عظیم عملی می شود و از اینجاست که ترس و هراس فرد خودکامه از دیگران شروع می شود. گروه عظیمی از مردم از این رو که خواهان تغییراتی در وضع موجود هستند از او پیروی می کنند. فردی که از وضعیت موجود خود شدیداً متنفر است و به دلیل درجا زدن در چنین وضعی، در چشم خود نیز کوچک و #حقیر می نماید، بدون شک ایجاد تغییر و دگرگونی در موقعیت مذکور برایش بر هر چیز دیگری اولویت دارد و در مورد میزان منافع به دست آمده از شرایط جدید زیاد سخت گیری نمی کند. نظام خودکامگی، دنیای از بُن و ریشه جدیدی را وعده می دهد. اما به شهادت #تاریخ هیچ حکومت فردسالاری نتوانسته شرایط اجتماعی را به شکلی مترقّی تغییر دهد. #خودکامگان قدرت طلب همیشه نوید رسیدن به آستانهٔ دوران جدیدی را تبلیغ کرده اند. امّا در خاتمه، #مردم چیزی جز دوره ای مملو از #ظم و ستم و تلخ کامی #تجربه نکرده اند. ص۸۳،۸۴


بررسی #روانشناختی خودکامگی؛ مانس #اشپربر؛ ترجمه #علی #صاحبی؛ نوبت چاپ و تاریخ: اول - 1384؛ انتشارات: روشنگران و مطالعات #ن


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها